کپی‌رایتر خودِ قلم است. کپی‌رایتر روان‌شناس است. کپی‌رایتر ارتباط است.

مشکلی که خیلی از ما هنگام نوشتن متن‌های تبلیغاتی یا همان کپی نویسی داریم، فعال‌نشدن موتور خلاقیت است. حق هم داریم؛ چون با این اتفاقات اجتماعی کسی خلاقیت را به یاد نمی‌آورد. گذشت آن زمان که خلاقیت بود به‌جای ما می‌نوشت.

حالا این به کنار. فرض کنید همکاری وراج و هَوَل دارید که کل وقت را به خودشیرینی برای خانم‌ها می‌پردازد و مدام شمارا تحقیر می‌کند؛ اما چون رفیق و همفکر مدیر است کسی کارش ندارد. با این شرایط گلدان روی میزتان هم از ناراحتی و بغض دق می‌کند چه برسد خلاقیت.

جمله‌ای است منسوب به همینگوی که می‌تواند مرهم باشد: «مست بنویس و هشیار ویرایش کن»

آدم مست، بی‌قیدوبند است. گاهی اوقات می‌توانیم بدون اینکه مست کنیم، خودمان را به مستی بزنیم. به‌خصوص حین نوشتن. اصلاً مست باشی و بنویسی کار شاقی کردی و تورا مستِ نویسندگی می‌کند.

برای یک کپی‌رایتر ترفندی ذوق آور است اگر بتواند مست بنویسد. آهای! حواست باشد منظورم نیست بروی زهرماری بخوریا! منظورم این است که حین نوشتن از قیدوبند رها شو.

دام بزرگی میان ما کپی‌رایترها جولان می‌دهد و آن هم «دست‌بسته بودن» است. البته طبیعی است؛ چون طبیعت اکوسیستم کسب‌وکاری ماست. ما مجبوریم متنی بنویسم متناسب با پرسونا و آن را بر اساس کمپین تبلیغاتی جذاب کنیم سپس بر اساس سند هویت کلامی مطابقت دهیم و در آخر برای موتورهای جستجو بهینه‌سازی‌اش کنیم.

راستی یکی را یادم رفته بود: «باید متنی بنویسیم که خوش آمد مدیر یا کارفرما باشد. بااین‌وجود رفته‌رفته به دام دست‌بسته بودن میفتیم.»

اما برای رهایی از این مصیبتِ قفل، بهتر است حین نوشتن؛ به‌خصوص نوشتن پیش‌نویس رها از قیدوبند باشی و بگذاری ذهنت هرجایی می‌خواهد برود. اصلاً شاید ربطی به موضوع نداشته باشد. اگر داری از اپلیکیشن مشاور املاک می‌نویسی و ذهنت به سمت رستوران پسران کریم و دختران رحیم می‌رود، ذهنت را ملامت نکن.

 افسارت را بده دست ذهنت. قرار نیست همه چیز را منتشر کنی؛ اما میان این متن‌های شبه داغون گاهی اوقات شاهکار خلق می‌کنی. از روی باد شکم این را نمی‌گویم؛ بلکه تجربه‌اش کردم. گاهی اوقات که در قفلی‌ترین حالت ممکن بودم با این حرکت؛ یعنی نوشتن بی‌قیدوبند ایده‌هایی جلوی راهم سبز شده که شاید اگر پروبالش می‌دادم در حد همین همینگوی که از او نقل کردم بالا می‌رفتم. (مسخره‌ام نکن، آدمی با آرزوهایش خوش است)

حالا بعدش چه؟

بعدش مشخص است. هشیار ویرایش کن؛ یعنی زمانی که مست نوشتی کمی از متنت فاصله بگیر؛ مثلاً یک ساعت (البته درستش یک روز است؛ اما با این ددلاین‌های کوتاه‌مدت  و تسک‌های تودرتو همان یک ساعت هم غنیمت است)

و بعد از آن برو سراغ متن. به جانش بیفت او را روی زمین بینداز و از سر و تهش بزن. هیچ جمله اضافی نباید باشد. یک متن تراشیده و خوب تحویل بده. به‌خوبی حواست باشد، ممکن است کلمه‌ای یا اشتباهی از دستت در برود نگذار، بدو دنبالش و جلوش را بگیر. چند بار متن را ریزبه‌ریز، واو به واو بخوان و به‌قصد غلط‌گیری آن را زیر چنگالت بینداز.

در آخر؛ نگذار گلدان روی میزت خشک شود

برایم کامنت بگذار دلم آرام شود. دمت گرم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *