الآن چای پررنگ و معطرم را داغ، داغ به گلویم فرستادم و پشت کیبورد نشستم تا این ایده را از ذهنم از جا بکنم.

به نظرت چرا عنوان این‌قدر مهم است. شاید جمله‌های اگیلوی جلوی چشمتان رژه برود که می‌گوید: تقریباً همۀ مخاطبان از روی عنوان تصمیم می‌گیرند متن را بخوانند یا نه. ولی دوست ندارم به این جمله اکتفا کنم. از اهمیت عنوان همین بس که خیلی اوقات ما در حق آن اجحاف می‌کنیم.

در کپی‌رایتینگ (نوشتن ترغیب آمیز) عموماً نوشتن عنوان را آخرین مورد در نظر می‌گیریم. البته که باید عنوان آخر از همه بنویسیم؛ اما از ابتدای متن باید آن را در نظر داشته باشیم. چون عنوان فکر اصلی نوشته است و ادعای اصلی آن را بیان می‌کند.

بگذار اعتراف کنم که چه شد تصمیم گرفتم این متن را بنویسم. چند روزی بود که ایده‌ها را توی ذهنم بالا و پایین می‌کردم و به دنبال یکی بودم که ارجحیت داشته باشد. ذهنم گفت در مورد عنوان بنویسم، راست هم گفت؛ چون عنوان را می‌توانیم مهم‌ترین قسمت یک کپی (متن) بدانیم.

همین‌طور که توی ذهنم میجُلیدم یاد حرف نویسنده‌ای افتادم که توی یک کتاب گفته بود مغز مثل یک قفسه است یا فایل‌های مختلف (نام نویسنده و کتاب یادم نیست، ملامتم نکن، حرف را بگیر)

دیدم لامصب عجب جمله‌ای گفته. شاید برای تو ساده باشد؛ اما برای من این‌گونه نیست. مغز مانند قفسه است. واقعاً ما زندگی‌مان را مدیون همین استعاره‌ها هستیم. البته شاید هم اشتباهی وارد باشد، شاید نتوانیم مغز را به فایل گونه بودن محدود بدانیم و قطعاً همین‌گونه است؛ اما این موضوع می‌تواند نحوه پردازش اطلاعات در مغز را به ما بیاموزد.

مغز به‌مثابه یک قفسه با چندین فایل

تصویر زیر را ببین، خودم آن را کشیدم. به زشت بودن آن نگاه نکن. مغز این‌جوری اطلاعات را دسته‌بندی می‌کند.

ساختار اطلاعات در مغز ما
عنوانی که از قلم ما بیرون می‌آید باید ساختار ذهنی مخاطب را به هم بزند. مثلاً مخاطب زمانی که آن را می‌خواند نداند که باید توی کدام فایل آن را جا بدهد.

 

بگذار برایت باز کنم؛ فرض کن یک قندشکن خوب پیدا کردی و  توی اینستاگرام می‌پلکی و مدام پست‌ها را بالا و پایین می‌کنی، تو به نظر در حال استراحت هستی؛ اما مغزت در حال دریافت و دسته‌بندی این اطلاعات است. او موضوع سیاسی را به قفسه سیاسی می‌فرستد. روان‌شناسی را به قفسه روان‌شناسی و همین‌طور. البته دسته‌بندی‌ها این‌جوری ناشیانه نیست. ریزتر است؛ مثلاً یک دسته‌بندی مختص به باور توست. پایین تصویر سمت چپ را بخوان، نوشته  رشد قد با اتمام سن رشد متوقف خواهد شد. این باور مرکزی اکثریت جامعه است و از جهاتی درست است ولی کاری به درست بودنش نداریم. فقط موضوع را می‌چسبیم. این قفسه؛ منظورم قفسه رشد قد است. هر دیتایی که این باور را تثبیت کند به خود وارد می‌کند. این دسته‌بندی‌ها میان گروه‌های مختلف جامعه مثل گروه‌های سِنی، مشترک است.

حالا عنوان اینجا چه نقشی دارد؟

اینجا عنوان می‌تواند کار خفنی بکند. اگر عنوان شما چیزی بگوید که توی یکی از این دسته‌ها برود شاید یک عنوان خوب باشد؛ اما عنوانی ترغیب‌کننده و جذاب نخواهد بود.

پس باید چه‌کار کنیم؟ می‌گویم بهت

عنوانی که از قلم ما بیرون می‌آید باید بتواند فایل‌بندی‌های ذهنی مخاطب را به هم بزند. مثلاً مخاطب زمانی که آن را می‌خواند نداند که باید توی کدام فایل آن را جا بدهد. اینجاست که ذهن و قلب مخاطب را جذب خودکرده‌ای.

برویم سر مثال خودمان، اکثر ما باور داریم که قد به‌هیچ‌عنوان بعد از سن رشد افزایش پیدا نمی‌کند. حالا فرض کن با این عنوان مواجه شوی: رشد قد از ۳ تا ۶ سانتی‌متر حتی بعد از سن رشد [بدون جراحی و دارو]

چنین چیزی می‌تواند ذهن مارا به خود درگیر کند البته میزان این درگیرشدن بسته به دغدغه‌ها دارد؛ اما درصورتی‌که کمپین به‌خوبی گزینش شده باشد می‌تواند باور ذهنی مخاطب را درگیر خود کند.

درصورتی‌که متن نیز بتواند به‌خوبی از عنوان پشتیبانی کند،  مغز مجبور می‌شود فایل‌بندی‌ها را به هم بزند. باید یک فایل جدید ایجاد کند و فایل قبلی مربوط به افزایش قد را حذف کند.

البته این موفقیت یک شرط مهم دارد، متن محتوا یا تبلیغ شما باید از عنوان پشتیبانی کند. در غیر این صورت امکان نادیده‌گرفتن آن وجود دارد.

از اهمیت عنوان گفتیم و ساختار داده‌پردازی مغز را مرور کردیم. حالا توجه داشته باشید. هرچقدر قرار است عنوان جذابی بنویسید؛ اما عنوانتان واقعی و مبتنی بر نوشته باشد. درصورتی‌که متن شما نتواند عنوان را اثبات کند شما فردی شیاد دیده خواهید شد.

3 دیدگاه برای “عنوان‌های دلکش با این شیوه آناتومی ذهن را عوض می‌کنند

    • محمد سلیمانی گفته:

      سلام و ارادت

      بله درسته

      ممنون که با نظرتون متن رو کامل‌تر کردین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *